loading...
ميگ ميگ
saman بازدید : 105 یکشنبه 1391/03/21 نظرات (0)

زنه ديروقت به خونه رسيد آهسته كليد رو انداخت و درو باز كرد و يكسر به اتاق خواب سر زد
ناگهان بجاي يك جفت پا دو جفت پا داخل رختخواب ديد
بلافاصله رفت و چوب گلف شوهرش رو برداشت و تا جايي كه ميخوردند ان دو را با چوب گلف زد و خونين و مالي كرد.
بعد با حرص بطرف اشپزخانه رفت تا ابي بخورد
با كمال تعجب شوهرش را ديد كه در اشپزخانه نشسته است.

saman بازدید : 237 یکشنبه 1391/03/21 نظرات (0)

یک بابایی میخوره زمین دستش پیچ میخوره، منتها کون گشادیش میومده که بره دکتر نشونش بده.

خلاصه دستش یک مدت همینجور درد میکرده، تا یک روز رفیقش بهش میگه این داروخونه سر کوچه یک کامپیوتر آورده که صد تومن میگیره، سر سه سوت هر مرضی رو تشخیص میده. ...

یارو هم میگه: خوب دیگه صد تومن که پولی نیست، بریم ببینیم چه جوریاست.

خلاصه میره اونجا، میبینه یک دستگاه گنده گذاشتن، جلوش یک شکاف داره، روش نوشته: لطفاٌ اسکناس صد تومانی وارد کنید.

یارو یک صد تومنی میگذاره، یهو یک چیز قیف مانند میاد بیرون، میگه: نمونه ادرار!

طرف هم با خجالت میکشه بیرون و میشاشه تو جناب قیف.

بعد از دو سه دقیقه تلق تولوق و بوق بوق، کامپیوتره یک تیکه کاغذ میده بیرون که روش نوشته بوده: یکی از تاندنهای دست شما پاره شده. باید یک هفته ببندینش و باهاش کار سنگین نکنید تا خوب شه.

یارو کف میکنه که این لا مصب اینهمه چیز رو چطور از شاش آدم میفهمه؟!

خلاصه کرمش میگیره که ببینه میشه گولش زد یا نه.

فرداش یک شیشه مربا ورمیداره، تا نصف توش آب شیر میریزه، بعد میده سگش توش بشاشه

saman بازدید : 211 یکشنبه 1391/03/21 نظرات (0)

خسته و کوفته از سر کار اومده بودم خونه اصـــــــــــلا حوصله حرف زدن با دوست دختررو نداشتمم به بابام گفتم الان که زنگ میزنه خونه بگو علی خوابه بیدار شه میگم زنگ بزنه...
یهو یه برقی زد تو چشماااش ازون برقای خانمان بر انداز ، تا اومدم بگم نمیخواد شما جواب بدی خودم جوابشو میدم یهو تلفن خونه زنگ خورد و بابام ورداشت...
بابام: بفرمایید؟؟؟
نیوشا: سلام خوب هستین؟؟ علی هست؟؟؟
بابام (در حالی که نگاهش به منه) : ااااااام علی ، راستیتش نیست یعنی هست ولی خوابه، یعنی گفته که بگم خوابه.
من( با زبون اشاره) : بابا تورو خداااااااا
نیوشا: گفته که بگین خوابه؟؟؟ یعنی چی؟؟؟
بابام: یعنی اینکــــه والااا چی بگم.. تیپ زد رفت بیرون انگار مهمونی میخواست بره گفت بگم که خوابه، شما پریسا جان هستین؟؟؟
نیوشا: پریـــــــــــــــسا؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟ پریسا کیه؟؟؟؟ ((
من (داد زدم که نیوشا بشنوه من خونم که گند یکم جمع شه) : بابا کیه پشت تلفن؟؟؟
بابا: ااااااا برگشتی چرا؟؟؟ کادو تولد سمانه رو جا گذاشتی رو میزه برو وردار.
نیوشا: لطفا بهش بگین ایشالا خواب به خواب بره دیگه بیدار نشه

saman بازدید : 71 سه شنبه 1391/03/02 نظرات (0)

تو جاده با سرعت180 تا دارم ميرم اونم با ماشين اخرين مدل يهو يه موتور گازي مياد از بغلم رد ميشه اونم با سرعت 200 تا قاطي ميكنم با سرعت 220 تا ازش ميزنم جلو بعد از چند دقيقه يهو ديدم موتور گازيه باز ازم زد جلو دوباره پامو ميذارم رو گاز اين دفعه با سرعت 240 تا از بغلش رد ميشم بعد چن دقيقه ميبينم باز از بغلم رد ميشه اين دفعه چراغ ميزنم ميگم بزن كنار ميزنه كنار بهش ميگم جون مادرت بگو چجوري از من ميزني جلو.. نفس نفس ميزنه ميگه اقا قربون دستت ك نگه داشتي كش شلوارم گير كرده بود به ايينه بغلت Amazing
saman بازدید : 99 سه شنبه 1391/03/02 نظرات (0)


دختر ترشیده ای تا صبح خفت/صبح خوابش را به مادر بازگفت


خواب دیدم خانه نورانی شده/کوچه سرتاسر چراغانی شده


شربت و شیرینی و گل داشتیم/زیر ابروهای خود برداشتیم


سفره عقد و نبات و خنچه بود/صورتم خوشگل تر از یک غنچه بود



در لباسی توری و گلدار و ناز/آستین٬ پُرچین و گردن٬ بازٍ باز...


مادرش زد بر سر او٬ تند گفت:"/ ول کن این الفاظ نامربوط و مفت!



وصف اندام و سر و وضعت نگو/نیست این جا جای هر راز مگو!




saman بازدید : 87 یکشنبه 1391/02/17 نظرات (0)

در اشتوتگارت آلمان قاضی دادگاهی ملزم به تصمیم گیری در مورد مردی استثنایی میشه که در یک حرکت افتخار آمیز همسایه خودش رو استخدام میکنه تا زنش

درباره ما
Profile Pic
دوستان اين وب متعلق به شماست براي ارسال مطلب در وب خود اول عضو شويد وبعد مطلب ارسال كنيد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 143
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 45
  • آی پی امروز : 26
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 34
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 46
  • بازدید ماه : 150
  • بازدید سال : 4,867
  • بازدید کلی : 65,289